گاهی دلم می خواد بهانه های الکی بگیرم... به هوای آغوش تو... شانه های تو... که بعد تــو آرام... خیلی آرام... در گوشم زمزمه کنی: ببین من عاشقتــــــــــــــــــــــم.. ________________________ باید بشود دست هایش را گرفت در چشم هایش نگاه کرد و کنارش راه رفت باید بشود بوی عطر لعنتی اش حل شود توی روح و مغزت! باید هر لحظه اراده کنی بدانی حتی اگر نمی توانی ببینی اش ولی خاطرجمعی که نزدیکت است باید بشود هر زمان که باران می آید باذوق خبرش کنی و بگویی صدای باران را دوتایی گوش کنید... فاصله های لعنتی همیشه کار را خراب می کنند اولش دلت خوش است انگیزه داری ولی وقتی همه ی دنیایت خلاصه می شود در لبخندهای زورکی 15 اینچی وقتی کلافه میشوی حتی ثانیه ای دستهایش را لمس کنی همه چیز خراب می شود کم می آوری بهانه گیر میشوی... فاصله ها بی رحم ترینند lampada ________________________ کنارت چقدر حال من بهتره از اون حالی که این روزا میشه داشت اگه دنیا هر چی که داشتم گرفت ولی دستتو توی دستم گذاشت بگو تا کجا میشه هم دست بود تو راهی که بیراهه هم پای ماست تو صبحی که تاریک تر از شبه تو این شب که کابوس رویای ماست lampada با چشمات پر کن نگاه منو که یک عمره از وهم خالی تره حقیقی ترین لحظه هامو ببین که از آرزو هم خیالی تره بگو تا کجا میشه هم دست بود تو راهی که بیراهه هم پای ماست تو صبحی که تاریک تر از شبه تو این شب که کابوس رویای ماست lampada
بیمار خنده های توام... بیشتر بخند... خورشید آرزوی منی... گرمتر بتاب... -*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-* بی دلیل میان جنگل چشمانت اسیر شده ام... بی دلیل به یاد غصه هایت اشک می ریزم... و بی دلیل با هر لبخندت می خندم... انگار... عاشق شده ام...!!! سارا پست الکترونیک تماس با مدیر RSS ATOM
آذر 1392
بازدیدهای امروز : نفر بازدیدهای دیروز : نفر كل بازدیدها : نفر بازدید lampada این ماه : نفر بازدید ماه قبل : نفر تعداد نویسندگان : عدد كل مطالب : عدد آخرین بازدید : آخرین بروز رسانی :
قالب وبلاگ
No comments:
Post a Comment