Thursday, December 19, 2013

39. 40. *****


***
***
غضنفر داشته پسرشو در مورد ازدواج نصیحت می کرده می گه: پسرم خواستی زن بگیری برو از فامیل زن بگیر.. ببین تو همین دور وبر خودمون داییت رفته زن داییت رو گرفته عموت رفته زن عموت رو گرفته حتی خود من اومدم مادرت رو گرفتم !
یه روز یه کتاب جوک پاره میشه از توش چند هزارتا غضنفر میریزند بیرون !
14. یه صندلی بوده که هرکس روش میشسته و دروغ میگفته بادکنک بالای سرش میترکیده
39. 40. *****
64.
80. dr theiss ***
96. ***
112. ***
سرهنگه داشته امتحان رانندگی می گرفته. از غضنفر می پرسه: اگه یه نفر وسط خیابون بود بوق میزنی یا چراغ غضنفر میگه: برف پاک کن جناب سرهنگ! سرهنگه کف می کنه می پرسه: یعنی چی غضنفر میگه: یعنی یا برو این طرف یا برو اون طرف
غضنفر عروسی میکنه هفته بعد دست خانوم رو میگیره میبره دکتر میگه: اقای دکتر ما بچه دار نمیشیم!! دکتره میپرسه: چند وقته ازدواج dr theiss کردین غضنفر میگه: یک هفته است!! دکتره شاکی میشه میگه: داداش من این زنه مایکروو یو که نیست
غضنفر تو کلیسا نشسته بوده یهو می بینه یه دختر خیلی خوشگل میاد تو. میدوه میره پشت یه مجسمه قایم میشه. دختره میاد میشینه جلوی محراب و میگه: ای خدا! تو به من همه چی دادی پول دادی قیافه دادی خانواده خوب دادی فقط ازت یه چیز دیگه میخوام اونم یه شوهر خوبه یا حضرت مسیح ! خودت کمکم کن! غضنفر از پشت مجسمه میاد بیرون میگه: عیسی هل نده! هل نده زشته خودم میرم!
غضنفر وارد اتوبوس dr theiss شد و رفت صندلی عقب جا گرفت و ساکش رو گذاشت روی یکی از صندلی های ته اتوبوس و اومد سه ردیف جلوتر نشست کنار یک آقایی. هر چند دقیقه هم یک بار از وسط جمعیت شلوغ رد می شد و می رفت از توی کیفش که ته اتوبوس بود یک تکه نون بربری برمی داشت و می خورد و دوباره می اومد وسط اتوبوس سرجاش می نشست. مسافر کنار دستی بهش گفت: داداش! خب اون ساک ات رو بیار بگذار کنارت که مجبور نشی هی بری عقب اتوبوس و بیایی جلو.غضنفر گفت: زکی! دو تا جا گرفتم که راحت باشم یکی شو بدم به یکی دیگه
اولین بار بود که غضنفرسوار dr theiss اتوبوس شده بود و می دید که همه مسافرین اتوبوس یک میله رو محکم گرفتن و نگه داشتن. یک نگاهی به سروته میله انداخت و به یکی از کسانی که میله را گرفته بود گفت: اینو چه جوری آوردی تو چه جوری می خوای ببری بیرون
غضنفر نشسته بود سر جلسه کنکور. سؤالا رو پخش می کنن و غضنفر اول یه پنج دقیقه ای مبهوت به سؤالا خیره میشه . بعد یه پنج تومنی از جیبش در میاره شروع می کنه تند تند شیر یا خط کردن و پاسخ نامه رو پر میکنه . بعد - دقیقه مراقب میبینه غضنفر خیس عرق شده و مرتب یه سکه رو میندازه بالا و زیر لب فحش میده . میره جلو می پرسه داری چیکار میکنی غضنفر می گه همه سؤالا رو جواب دادم . دارم جوابامو چک میکنم
از غضنفر می پرسن مناسبت این 4 روز تعطیلی چی بود می گه والا مثل اینکه شهادت امام حسین و 22 تن از یارانش dr theiss به دست صدام صهیونیست و همچنین روز 72 بهمن روز پیروزی انقلاب در صحرای کربلا و فرار یزید خائن از ایران!
غضنفر dr theiss با یک سرهنگه سوار هواپیما میشن غضنفر رو به سرهنگه می کنه میگه ببخشید شما گروهبانید سرهنگه میگه نه غضنفر همین سوال رو چند بار می پرسه. آخر سرهنگه dr theiss خسته میشه میگه بله بابا من گروهبانم غضنفر میگه پس چرا لباس سرهنگارو پوشیدی
غضنفر زنگ می زنه رادیو می گه الو آقا اونجا رادیو است مجری می گه بله بفرمایید. می پرسه آقا الان صدای من داره پخش می شه مجری می گه بله بفرمایید. می پرسه: یعنی الان صدای من توی نونایی هم داره پخش می شه مجری عصبانی می شه میگه آره دیگه حرفتو بزن. غضنفر می گه الو اکبر نون نخر مامانت خریده!
یک روز غضنفر در یخچال رو هی باز و بسته میکرده ازش میپرسن برای چی اینطور میکونی میگه معلوم نیست کدوم بی پدری تووایساده برق هی خاموش روشن میکنه !
یک آبشار بزرگ بوده مسابقه میزارن هرکی از بالای آبشار بپره پایین غضنٿر می پره خبرنگاران ازش می پرسن انگیزه شما از این پرش چی بود میگه من انگیزه منگیزه حالیم نیست اون پدر سوخته ای که منو از بالا پرد داد بگید بیا پایین
غضنفر در دادگاه محاکمه می شد. وکیل مدافع هنگام دفاع از غضنفر گفت: آقای قاضی! مردی که شما محاکمه اش می کنید پدری مهربان انسانی شریف آدمی با وقار مردی درست کار و پاکدامن و شهروندی با انضباط و مطیع قانون است. غضنفر در این هنگام به وکیلش اعتراض کرد و گفت: آقای وکیل! تو از من پول گرفته ای حالا داری از یک نفر دیگر دفاع می کنی
غضنفر با عجله به اتاق خواب پدرش رفت و او را در حالی که تکان می داد صدا زد: بابا! بابا! پدرش که در خواب سنگینی بود وحشت زده از خواب پرید و گفت: چیه پسر جان چه می گویی غضنفر گفت: پدرجان می خواستم یادآوری کنم که یادتان رفته قرص خوابتان را بخورید!
126. غضنفر سوار موتور بوده نامزدش رو هم ترک موتور سوار کرده بوده. دختره می گه: چشمات مال منه قلبت مال منه عشقت مال منه یه دفعه غضنفر توقف می کنه دختره رو پیاده می کنه می گه: اگه بخوای همین جوری پیش بری حتما می گی این موتور هم مال توه!
138. غضنفر میره مکه سرش تو حجرالسود گیر میکنه, میترسه میگه: خدایا منو نخور!
154. غضنفر و دوستش میرن یک رستوران کلاس بالا دو تا کوکا سفارش میدند بعد هم یکی یک ساندویچ از کیفشون درمیارند شروع می کنند به خوردن. گارسونه میاد میگه: ببخشید شما نمی تونید اینجا ساندویچ خودتونو بخورید. غضنفر یک نگاهی به دوستش می کنند ساندویچاشونو باهم عوض می کنند!!
158. عده ای از دوستان غضنفر سوار آسانسوری شدند و چون بلد نبودند آن را کار بیاندازند همانطور ساکت در آسانسور ایستادند. بعد از مدتی نسبتا زیاد مرد شیک پوشی وارد شد و بلافاصله دکمه ای رو زد و آسانسور شروع به بالارفتن کرد, یکی از دوستان غضنفر فریاد زد: برای سلامتی آقای رانن

No comments:

Post a Comment